BDSM اصطلاحی کلی برای اشاره به یک روش خاص زندگی (رابطه جنسی، عاطفی و…) است که در آن افراد با رضایت یکدیگر نقشهایی را به عهده میگیرند تا با تجربه درد، قدرت، هیجان، کنترل، تحقیر و …؛ به لذت و هیجان روحی و جسمی و جنسی برسند، ارضا شوند و به آرامش رسیده و تخلیه روانی هیجانی را تجربه کنند.
گفتگو با دکتر سید علی آذین
ملکانه : BDSM شامل گستره وسیعی از فعالیتها است و دامنه و نوع این فعالیتها را هرکس با شناخت از خود تعیین میکند. امروزه هزاران نفر در سراسر جهان در روش زندگی BDSM مشارکت میکنند، گروهها و انجمنهای زیادی وجود دارند، سایتها و جوامع مجازی زیادی هم به BDSM میپردازند.
همچنین با توجه به گستردگی دامنه BDSM افراد بسیاری وجود دارند که بدون اینکه دقیقاً از این مطالب آگاه باشند، در زندگی خصوصی خود برخی فعالیتهای BDSM را برای رسیدن به لذت جنسی بیشتر تجربه میکنند.
اما مشخصه برجسته فعالیتها و روابطی که در زمینه BDSM انجام میشوند، این است که معمولاً افراد هر کدام نقشی را برعهده میگیرند که این نقشها مکمل یکدیگر هستند، ولی با هم برابر نیستند؛ مثلاً ارباب و برده. معمولاً فردی که کنترلکننده است و اعمال قدرت میکند و یا کارهایی را بر روی فرد دیگر انجام میدهد یا او را وادار به انجام کارهایی میکند، تاپ (top) یا مافوق (dominant) یا ارباب (master) یا… نام دارد.
و فردی که تحت کنترل قرار میگیرد و یا کارهایی روی او انجام میشود بات (bottom) یا زیردست (submissive) یا (slave) نام دارد.برخی هم هستند که به نوبت جایشان را عوض میکنند؛ گاهی تاپ هستند و گاهی بات. به این افراد سوییچ گفته میشود.
در همین رابطه با دکتر سید علی آذین، متخصص پزشکی اجتماعی، روان درمانگر جنسی، عضو هیئت علمی جهاد دانشگاهی و مدیر کلینیک سلامت جنسی مرکز درمان ناباروری ابنسینا گفتگویی داشتیم تا در مورد BDSM، دلایل تمایل افراد به آن و مرز میان سلامت و بیماری محسوبشدن آن بیشتر بدانیم.
– آقای دکتر لطفاً بفرمایید اصطلاح BDSM به چه نوع گرایشی اشاره دارد و شامل چه تعریفی میشود؟
الگوهای رفتار جنسی و هنجار یا ناهنجار بودن آنها در طول زمان همواره در حال تغییر و محل مناقشه بودهاند، اما شکی نیست که آدمی همانطور که در مورد مسائل دیگر از دوران کودکی به خیالپردازی مشغول است، با عبور از دنیای کودکی و ورود به دنیای نوجوانی (یعنی بعد از حدود ده سالگی) و حتی قبل از بلوغ، به خیالپردازیهای با محتوای جنسی نیز میپردازد.
این خیالپردازیها الزاماً ارتباطی با آنچه در دنیای واقعی میگذرد، ندارند. مثلاً تعداد زیادی از کودکان در مورد این که در آینده فضانورد خواهند شد، خیالپردازی میکنند؛ درحالیکه میدانیم چنین فرصتی در اختیار همه آنها قرار نخواهد گرفت و اغلب آنها اصولاً به دنبال تحقق آن هم نخواهند رفت. خیالپردازیهای جنسی انسانها نیز بنا نیست عیناً به واقعیت تبدیل شود و بسیاری از آنها تا پایان عمر همچون رازی سر به مهر باقی خواهند ماند.
در کنار این خیالپردازیها بهتدریج که تکانههای جنسی با رسیدن به سن بلوغ آغاز میشود، موضوعی به نام ترجیحات جنسی نیز خودنمایی میکند. همانگونه که از سالها قبل افراد متوجه شده بودند که مثلاً غذاهای خاصی را با کیفیتی خاص بیشتر میپسندند و از آن بیشتر لذت میبرند، درمییابند که سوژههای ویژهای در تحریک جنسی آنها نقش بیشتری بازی میکنند. برخی از این خیالپردازیها و بعضی از این ترجیحات جنسی، ممکن است با آنچه به عنوان عملکرد جنسی به شکل معمول شناخته میشود، تفاوتهای جدی داشته باشند. همانطورکه اشاره شد برخی از این موارد صرفاً در محدوده ذهن افراد باقی میمانند و برخی نیز خود را به نوعی در رفتار جنسی او منعکس میکنند.
دستهای از این خیالپردازیها و ترجیحات جنسی شامل محتواهایی هستند که BDSM در واقع از کنار هم قرار دادن اول عبارات مربوط به آنها تشکیل شده است؛ از جمله سناریوهای ذهنی یا عملی در خصوص بستن دست و پای شریک جنسی (Bondage)، تحکم، فرمانراندن و وادار کردن او به انجام برخی کارها (Discipline/Domination) و بالاخره آزاررسانی (Sadism) یا آزارخواهی (Masochism) در زمینه رفتار جنسی.
– آیا این گروه از تمایلات جنسی، یک بیماری روانی یا ناهنجاری اجتماعی محسوب میشوند؟
بسیاری از خیالپردازیهای جنسی حتی وقتی با هنجارهای معمول در جامعه فاصله زیادی دارند، به خودی خود باعث نمیشوند که فرد را بیمار یا منحرف بدانیم؛ مگر آن که به شکل افکار وسواسی بر زندگی او تأثیر گذاشته باشد که خود مقوله دیگری است. اما در خصوص ترجیحات جنسی که ممکن است به رفتارهای جنسی مختلف منجر شود، موضوع کمی پیچیده میشود. اگرچه لازم یا حتی گاه سازنده نیست که زوجین در مورد همه تخیلات جنسی خود با شریک جنسی صحبت کنند، ولی سکوت در مورد ترجیحات جنسی میتواند به روابط زوجین لطمه بزند؛ همانگونه که بهطور طبیعی هر زنی تمایل دارد بداند شوهرش چه غذاهایی را بیشتر میپسندد و یا برای هر مرد باید مهم باشد که همسرش به چه تفریحاتی بیشتر علاقهمند است. زن و شوهر میتوانند برخی از خیالپردازیها و بسیاری از ترجیحات جنسی خود را با یکدیگر در میان بگذارند و سپس در مورد دخالت دادن آنها در رفتار و مناسبات جنسی خود تصمیمگیری کنند.
برای حد و حدود رفتار سالم، ملاکی که اکثر متخصصین بر آن اجماع دارند، عبارت است از رفتاری که اولاً “سلامت” هیچ کدام از دو طرف را تهدید نکند؛ که معمولاً تعیین استانداردهای آن به عهده علومی همچون پزشکی و روانشناسی است، و ثانیاً با رضایت هر دو نفر توأم باشد. مورد دوم را روحیات و ترجیحات فرد، نظام فکری، فرهنگی، ارزشی و اعتقادی او تعیین میکند.
این توضیحات لازم بود تا بتوانیم در مورد طبیعی یا غیرطبیعی بودن رفتارهای جنسی با محتوای BDSM به شکل واضحتری صحبت کنیم. گاه تمایلات با اینگونه محتوا از سوی دوطرف مورد استقبال قرار میگیرد و آن دو تصمیم میگیرند که در روابط خود به نوعی نقش بازی کنند که این خواستههای جنسی نیز تأمین شود؛ یعنی شرط رضایت، حاصل است.
در چنین موقعیتی توجه به شرط “سلامت” بسیار حائز اهمیت است؛ یعنی نحوه رفتارها باید بهگونهای باشد که آسیبی به سلامت جسمی و روحی دوطرف نرساند. در فانتزیهای جنسی از نوع BDSM بهخاطر ذات این رفتارها، این ملاحظات به مراتب جدیتر و در همین حال پیچیدهتر هستند؛ چراکه سلامت افراد به راحتی میتواند با خطر مواجه شود. لذا اگر شرایط مربوط به سلامت و رضایت برقرار باشد و رفتار جنسی نیز منحصر به این گرایشها نباشد (یعنی روابط و رفتارهای جنسی متعارف کماکان برقرار باشد)، تا اینجا هنوز موضوع با وجود بیماری فاصله دارد.
– بنابراین در چه شرایطی میتوان گفت این گرایش بیماری تلقی میشود؟
همین گرایشها و رفتارها در شرایطی خاص میتوانند نوعی بیماری روانی محسوب شوند. دستهای از اختلالات روانی تحت عنوان پارافیلیا شناخته شدهاند که طی آنها برای مدتهای مدید (حداقل شش ماه) تکانههای جنسی بر موضوعاتی غیرمتعارف متمرکز میشوند، رفتار جنسی نامتعارف سلامت خود فرد یا دیگران را تهدید میکند و شخص مبتلا خود نیز از این شرایط غیرقابل کنترل در عذاب است.
ترجیحات و رفتارهای جنسی پیشتر یادشده میتوانند در چنین شرایطی نشاندهنده وجود چنین اختلالاتی باشند. در گفتمان روانکاوی قبلاً به چنین شرایطی “انحراف” جنسی (Perversion) گفته میشد. از دهه ۱۹۵۰ و عمدتاً در حوزه جرمشناسی و مطالعات اجتماعی از عبارت “کجرفتاری” جنسی ( (Devianceاستفاده شد، اما این عبارت نیز در ذات خود به مفهومی اخلاقی و ارزشی دلالت داشت. به همین دلیل در کار بالینی، امروزه کمتر چنین عباراتی به کار میروند.
برخی مطالعات، شیوع “تمایلات پارافیلیک” را در جوامع مختلف از یک تا هفت درصد گزارش کردهاند؛ یعنی آنچه که قبلاً اشاره کردیم بیماری محسوب نمیشود و نباید با “اختلالات پارافیلیک” اشتباه شود. در مورد شیوع اختلالات در جمعیت، مطالعات بسیار محدود هستند؛ بهویژه که اغلب پژوهشهای انجامشده بر روی جمعیتهای خاص مثل زندانیان با اتهام خشونت جنسی متمرکز بودهاند.
به همین دلیل آمار یا شواهدی در دست نداریم تا بتوانیم به اینگونه رفتارها (چه از نوع تمایلات و چه از نوع اختلالات) از دیدگاه یک ناهنجاری اجتماعی بپردازیم. در ایران که اصولاً در مورد رفتار جنسی در بعد اجتماعی با خلأهای جدی مواجه هستیم. پژوهشهای این حوزه نیز به خوبی پشتیبانی نمیشوند و صرفاً نتایج برخی مطالعات سفارشی که بهجای واقعیات، ما را با ایدهآلهای ذهن خودمان مشغول میکند، منتشر میگردد.
– به نظر شما چه دلایلی باعث میشود افراد به آن تمایل پیدا کنند؟
حقیقت اینجا است که در مورد سببشناسی و چگونگی پیدایش چنین گرایشاتی دانش بشری هنوز بسیار محدود است. نظریههای مختلف بیولوژیک و شناختی مطرح هستند، ولی هنوز نمیتوانند ابعاد مختلف این شرایط را بهطور کامل توضیح دهند. البته ادعاهای بدون پشتوانه علمی فراوان هستند. بسیار ساده است که مثلاً فناوری جدید از جمله فضای مجازی و شبکههای تلویزیونی ماهوارهای را عامل چنین گرایشاتی معرفی کنیم، ولی حقیقت اینجا است که تحلیل موضوع به این سادگی نیست. در اغلب موارد نشانههای این گرایشها و ترجیحات جنسی را حتی در دوران کودکی این افراد میتوانید پیدا کنید.
علاوه بر سوابق تاریخی موضوع در اغلب جوامع، مراجعهکنندگان به ما در کلینیک گاه میانسالانی هستند که کودکی و جوانی خود را سالها قبل از پیدایش این فناوریها و نفوذ آنها به زندگی روزمره ما گذراندهاند. طبیعی است که فناوری جدید و شبکههای اجتماعی باعث میشوند تا افرادی که واجد خصوصیات جنسی ویژهای هستند، راحتتر و سریعتر یکدیگر را شناسایی کنند و امروزه بعضاً در بسیاری از کشورها برای خود گروه و انجمن و کلوپ دارند. چنین مسائلی قطعاً بر رفتار جنسی در جامعه تأثیر میگذارند و بهخصوص ملاحظات سلامت همگانی جدی با خود به همراه دارند، اما این مشکلات بیشتر ثانویه به موضوع هستند و نه مولد آن.
– آیا راهی برای پیشگیری از این گرایشها وجود دارد؟
با دانش محدود فعلی، ظاهراً برای پیشگیری از “اختلالات” الگوها و ترجیحات جنسی، فراهمآوردن زمینه مناسب برای رشد و تکامل جنسی کودکان و نوجوانان؛ مهمترین راهبرد ممکن است، ولی متأسفانه نه پدر و مادرهای ما در شرایط فعلی توانایی آن را دارند و نه متولیان نظام آموزشی کشور تمایل یا حتی اعتقادی به آن دارند.
در مواردی که اختلالی در کار نیست، از آنجاییکه رفتارهای نامتعارف ممکن است به سلامت جسمی و روانی فرد و شریک جنسی او آسیب برساند و همچنین موقعیت خانوادگی و اجتماعی او را تهدید کند، دسترسی به خدمات مشاوره تخصصی میتواند مانع از آسیب به فرد و اطرافیان او شود.
در اغلب مواقع مداخله مناسب و بهموقع میتواند از فروپاشی کانون خانواده پیشگیری کند. بالاخره اگر واقعاً تشخیص نوعی اختلال پارافیلیک مطرح باشد، برای جلوگیری از آسیبهای جدی فردی و اجتماعی، مداخلات درمانی تخصصی و درازمدت ضرورت پیدا میکند.
– در شرایطی که BDSM به صورت معمول صرفاً یک گرایش است و نه بیماری، آیا جامعه باید از آن هراس داشته باشد؟
مطلبی که باید آن را مورد تأکید قرار دهم، این است که سوءرفتارها و یا جرمهای با محتوای جنسی، همیشه با این تمایلات یا حتی اختلالات همبستگی ندارند و قابل توجیه نیستند. چه در زندگی فردی و چه در یک نظام اجتماعی، هرگاه ارزشهای اخلاقی و اهمیت رفتار اخلاقی کمرنگ شود، رفتارهای خشونتآمیز؛ از جمله خشونتهای جنسی، کودکآزاری و خشونت در چارچوب خانواده نیز افزایش خواهند یافت. موارد خشونت جنسی یا کودکآزاری در کشور که گاه در رسانهها منعکس میشود، یا آنچه امروز به یک معضل اجتماعی در کشور هندوستان تبدیل شده است و یا خشونتها و حتی جنایات جنگی با محتوای جنسی که در جریان درگیریهای نظامی و مناقشات منطقهای روی میدهند، سبب شناسی دیگری دارند.
– دلایل ناشناخته بودن چنین گرایشها و ترجیحات جنسی در جامعه و در میان افراد چیست؟
به هر حال اگر غیر از این بود باید بسیار تعجب میکردیم. درحالیکه در خصوص سلامت جنسی تقریباً برای هیچ گروه سنی آموزشهای مناسب در خصوص ملاحظات جسمی و روانی موضوع پیشبینی نشده است و کلاسهای مرسوم پیش از ازدواج نیز استانداردهای قابل دفاع به لحاظ محتوا و اجرا ندارند، نباید انتظار دیگری داشت. حتی همکاران پزشک، روانشناس و مشاور ما نیز از آموزش کافی برای کمک به افراد و زوجها در این زمینه محروم هستند.
اگرچه روند رو به رشد ابتلا به ایدز، زنگهای خطر را در حوزه سلامت جنسی در نظام سلامت کشور به صدا درآورده است و اقدامات محدودی نیز آغاز شده است، ولی ظاهراً برخی متولیان کشور در بخشهای اجتماعی، انتظامی، فرهنگی، آموزشی و قانونگذاری، دغدغههای دیگری دارند که بر حرکت نسبتاً سریع جامعه به سمت الگوهای رفتار جنسی ناسالم ارجحیت دارد. (مهرخانه)