ایکسمن یا مردانی که به گذشته خیره میشوند! (بخش دوم)
ایکسمن؛ مردانی که به گذشته خیره میشوند! “بخش دوم”
“به قلم علی خمسه”
قسمت اول این مقاله را میتوانید در اینجا مطالعه نمایید.
پس از اکران «X-Men: The Last Stand»، بنظر میرسید که هیچ راهی برای جلو رفتن مجموعه وجود نداشته باشد. اکثر شخصیتهای اصلی در این ویدئو کشته شده بودند و داستان در جایی به انتها رسیده بود که راهی برای جلو رفتن شخصیتها قرار نداده بود. سری X-Men بنظر نابود شده میرسید و با اکران ویدئو «X-Men Origins: Wolverine» و بازخورد بسیار منفی از سوی منتقدان و مخاطبین سینما، نابودی سری تا حد زیادی حتمی شده بود. در اینجا بود که متیو وان[۱] وارد شد و این مجموعه را تا حد زیادی با یک ویدئو نجات داد: «X-Men: First Class».
متیو وان مانند برایان سینگر در شروع سری، نسبتاً کارگردانی جوان بود که دو ویدئو اکشن بسیار خوب، «Layer Cake» و «Kick-Ass»، در کارنامهاش داشت که یکی از آنها نیز بر اساس کمیک بود. بنابراین انتخاب او بعنوان کارگردان جدید سری تا حد زیادی قابل درک بود؛ ولی راهی که برت رتنر طی کرده بود به این سرانجام ختم شده بود که حتی قدرت متیو وان در داستانگویی نیز نمیتوانست آن را نجات دهد، و بنظر میرسید راهی که سری قصد داشت طی بگیرد و سری را به گذشتهی افراد تیم ببرد با مشکلات فراوانی که X-Men Origins: Wolverine خلق کرده بود روشی غیرعقلانی باشد؛ اما متیو وان پتانسیل نهان در عقب بردن سری به گذشته را دید و بنابراین تصمیم گرفت که X-Men: First Class بهجای آنکه به جلو برود و داستان چارلز اگزویر و جدال نامتناهیاش با مگنتو را ادامه بدهد، به گذشته برود و ریشههای این جدال را بررسی کند.
اولین مشکلی که این تصمیم متیو وان داشت، این بود که شخصیتهایی که برایان سینگر نمایش داده بود حال با بازیگرانشان گره خورده بودند و دیگر نمیشد آنان را بدون این بازیگران تصور کرد. حتی تا جاییکه ویدئو X-Men: The Last Stand نیز برای بسیاری از طرفداران برای وجود این بازیگران و این شخصیتهای شناخته شده قابل تحمل و حتی قابل ستایش بود. حال اگر قرار باشد داستان پیش از وقوع اتفاقات سه گانه اول و در دوران دوستی چارلز و مگنتو رخ بدهد، لازم است که بازیگرانی جوانتر انتخاب شوند و حتی شخصیتهایی تعریف شود که تا حد زیادی با شخصیتهای شناخته شده تفاوت دارند.
با اینحال سری X-Men در سال ۲۰۱۱ به جایی رسیده بود که هیچ راهی به جلو نداشت و اگر قرار بود سری ادامه داشته باشد، نیاز به ریسک بالا بود. با اینحال، سری X-Men همیشه به انتخاب بازیگر مناسب معروف بوده، حتی در بدترین ویدئوهای سری نیز شخصیتهای جدید بازیگرانی داشتند که بسیار با شخصیتها همگام بوده و حتی اگر بهترین بازی خود را ارائه نمیدادند، از نظر ظاهری جوهرهی شخصیت را منتقل میکردند؛ و خوشبختانه X-Men: First Class نیز از این قائله مستثنی نبود. تیم بازیگری متشکل از جیمز مکآوی[۲] در نقش چارلز اگزویر، مایکل فاسبندر[۳] در نقش مگنتو و جنیفر لارنس[۴] در نقش میستیک[۵] سعی کرده بودند که به بهترین نحو بازی بازیگران قبل از خود؛ پاتریک استوارت، ایان مککلن و ربکا رومین؛ تقلید کنند و بازی خود را شبیه به آنچه که آنان بازی کردهاند شبیه کنند، به این دلیل تصور این شخصیتها بعنوان جوانی شخصیتهایی که در سهگانه اول دیده میشد به هیچ وجه کار سختی نبود.
در کنار شخصیتهای قدیمی، ویدئو چند جهشیافتهی جدید را نیز به دنیای ویدئو اضافه میکند که شاید بزرگترین آنها سباستین شاو[۶]، با بازی کوین بیکن[۷]، باشد؛ اما مشکلی که دامنگیر اکثر ویدئوهایی که داستان خود را قبل از داستان ویدئوهای قبلی بیان میکنند میشود این است که شخصیتهای معرفی شده هرچقدر که جذاب باشند، در انتها یا باید بمیرند یا باید به طور عجیبی از صحنهی ویدئو محو شوند تا ویدئو بتواند خط داستانیاش را با داستان از قبل طراحی شده هماهنگ کند. بنابراین از زمانی که شخصیت سباستین شاو و گروه جهشیافتگانش معرفی میشوند، مشخص است که سرنوشت آنها قرار است به کجا ختم شود.
بنابراین متیو وان بسیار هوشمندانه از نشان دادن بیش از حد آنها خودداری میکند و داستان را به سمتی میبرد که قرار است بخش بزرگی از آیندهی گروه را شامل شود: دوستی صمیمی و سپس جدال میان چارلز اگزویر و اریک لنشر. در ویدئو مخاطب با این دو شخصیت جوان روبهرو میشود که در ظاهر بسیار با یکدیگر همخوانی دارند. هر دو به حقوق جهشیافتگان علاقهمند هستند و سعی دارند که دنیای اطراف خود را تبدیل به دنیایی بهتر برای زندگی آنان بدل کنند. اما تا زمانی که ویدئو به انتها برسد، تفاوتهای دیدگاه این دو مشخص میشود و ویدئو در جایی تمام میشود که اریک و چارلز در دو جبهه متفاوت قرار گرفتهاند.
اما ویدئو بدون اشکال نیز نیست. یکی از مشکلاتی که سهگانه اول به خوبی از آن فاصله گرفت ترکیب بیش از حد دنیای بیرون از ویدئو با دنیای درون ویدئو بود. این نکته باعث میشد که دنیای درون ویدئو و شخصیتهایش مستقل از منطق دنیای عادی باشند و باور آنها برای مخاطب راحتتر شود. در این ویدئو اما ترکیب جهشیافتگان با بحران موشکی کوبا باعث شده که ویدئو باورپذیری خود را تا حد زیادی از دست بدهد و نتواند دنیای خود را به راحتی به مخاطب معرفی کند، چون حال نیازمند این است که تمامی اتفاقات تاریخی اتفاق افتاده در این بازهی زمانی را به جهشیافتگان و دنیای X-Men متصل کند، و بدون شک در جاهایی این اتصال کاملاً مصنوعی و غیرواقعی بنظر میرسد.
در کنار این مشکل، ویدئو با سهگانه اول یک تفاوت اصلی نیز دارد. در سهگانه اول سعی شده بود که برای جدا ساختن سری X-Men از دیگر ویدئوهای کمیکبوکی آن دوره داستان حول یک پیام یا یک سوال بچرخد تا ویدئو ماندگاری بیشتری در ذهن مخاطب خود پیدا کند؛ حتی در X-Men: The Last Stand نیز که یک سوال مرکزی وجود نداشت، ردپای سوالات کوچک زیادی به چشم میخورد. اما در این ویدئو و به طور کلی در سهگانه دوم، این نکته به کنار رفته و بیشتر تمرکز بر روی صحنههای جذاب و داستانکهایی با هدف اشاره به سهگانه اول گذاشته شده. این نکته باعث میشود که سهگانه دوم با وجود ایجاد صحنههای بسیار جذاب، بیش از هرچیزی شبیه به یک ویدئو کمیکبوکی استاندارد شود و تفاوت زیادی با دیگر ویدئوهایی که همدوره با آن اکران شدند نداشته باشد.
شاید این یک مشکل بزرگ نباشد چون به هر حال ویدئو یک ویدئو بسیار خوشساخت و بسیار سرگرمکننده است، اما چیزی که همیشه باعث میشد ویدئوهای X-Men تبدیل به یک انقلاب در سینمای کمیکبوکی شوند یا در ذهن مخاطبان خود بیشتر باقی بمانند، این بود که کارگردان و ویدئو معمولاً سعی میکردند ویدئو از یک ویدئو خوشساخت و سرگرمکننده بالاتر برود؛ ولی با موفقیت بسیار بالای X-Men: First Class نزد مخاطبان و منتقدین مشخص شد که راه متیو وان راه نسبتاً درستی برای ادامه دادن سری است و شاید بهتر باشد که برای ادامه دادن به روند ساخت سری، بیشتر به ریشههای یک ویدئو کمیکبوکی استاندارد برگردند و سعی در خلق صحنههای جذاب تا شخصیتهای جذاب داشته باشند.
با ورود سری X-Men به گذشته شخصیتها، و موفقیت بیش از حد آن، راه روند رو به جلوی داستان (حداقل برای سری اصلی) بسته شد. به این دلیل بود که شاید وقتی برایان سینگر دوباره به سری بازگشت، او نیز تصمیم گرفت داستان را به گذشته ببرد و در این میان کاری که برت رتنر در کور کردن آیندهی سری انجام داده را نیز تصحیح کند. در انتهای ویدئو «The Wolverine» صحنهای قرار داده شد که خبر از بازگشت تمامی بازیگران و شخصیتهای سهگانه اول در کنار شخصیتهای محبوب X-Men: First Class را میداد، ویدئوی که قرار بود دو سهگانه را به یکدیگر متصل کند: «X-Men: Days of Future Past».
با بازگشت برایان سینگر به سری، اولین عمل او در برنامه حذف کردن مشکلاتی بود که برت رتنر ایجاد کرده بود و در کنار آن، مخاطبان سری اثبات کرده بودند که دوست دارند با دوران جوانی چارلز و مگنتو بیشتر وقت بگذرانند؛ برای همین سینگر به سراغ آرک داستانی «Days of Future Past» میرود و سعی میکند که از آن استفاده کند تا آیندهای که ویدئو X-Men: The Last Stand ساخته را با بازیگران و شخصیتهایی که خود او در سهگانه اول پرورش داده به گذشتهای که از X-Men: First Class آمده و شخصیتهایی که قرار است مرکز سهگانه دوم باشند متصل کند.
با وجود آنکه در ابتدا بنظر میرسید X-Men: Days of Future Past نتواند داستان خوبی را تعریف کند و تنها پلی برای رسیدن برایان سینگر به هدفش باشد، ولی با اینحال، جمع شدن تیم بازیگری بسیار قوی و اشارات درست و بهجا به سهگانه اول و حتی ویدئوهای The Wolverine و X-Men: First Class باعث شد که ویدئو بسیار قوی ظاهر شود و بتواند دوباره مخاطبان و طرفداران سری را به آیندهای روشن برای آن امیدوار کند. معرفی شخصیتهایی مانند کوئیکسیلور[۸] و بولیوار تراسک[۹] و خلق صحنههایی بسیار بیادماندنی برای آنها بار دیگر اثبات کرد که برایان سینگر میتواند بهترین کسی باشد که کمیک و فضای آن را به خوبی بر روی پرده نقرهای بیاورد.
در کنار نکات مثبت بسیار بالا، ویدئو مانند X-Men: First Class از نظر داستانی تنها یک ویدئو عادی کمیکبوکی است و حتی با وجود آنکه خود کمیک اصلی مشکلات زیادی برای دنیای ایکسمن مطرح میکند، ویدئو به راحتی از آنها گذر میکند و بیشتر تلاش میکند که شخصیتهای جدیدی که متیو وان معرفی کرده را به شخصیتهای اصلی نزدیکتر کند، بنابراین ویدئو بسیار خوشساخت و بسیار بیادماندنی ظاهر شده اما در راهی رفته که متیو وان خلق کرده و دوباره به سمت ویدئوهای خوشساخت، ولی استاندارد، کمیکبوکی متمایل شده. با اینحال، بازگشت دوباره سینگر این نوید را میداد که شاید X-Men: Days of Future Past تنها یک پلی بوده تا بتوان سری را به دوران اوجش بازگرداند و زمانی که ویدئو بعدی مشخص شد، این نوید پررنگتر شد: «X-Men: Apocalypse».
اولین نکتهای که درباره X-Men: Apocalypse مشخص شد، عدم وجود بازیگران سهگانه اول (به استثنای چند حضور کوتاه) بود؛ بنابراین مخاطبان انتظار داشتند که سینگر برای مایکل فاسبندر و جیمز مکآوی همان روندی را پیش بگیرد که قبل از این برای ایان مککلن و پاتریک استوارت استفاده کرده بود و آنها را تبدیل به شخصیتهای بیادماندنی و بدون نیاز به بازیگر دوم بکند؛ اما بعد از اکران ویدئو مشخص شد که سینگر در دامی افتاده که بسیاری از ویدئوهای کمیکبوکی وابسته به سریهای مختلف افتاده بودند: تمرکز بیش از حد روی شخصیتهایی که قرار است در آینده مهم شوند.
مهمترین نکتهای که باعث میشود ویدئو بسیار ضعیف ظاهر شود، معرفی شخصیتهای اضافه برای داستان است. جین گری[۱۰] (با بازی بسیار مصنوعی سوفی ترنر[۱۱])، نایتکرالر، سایکلاپس[۱۲] و استورم[۱۳] همگی در این ویدئو معرفی میشوند و تمرکز را از روی شخصیت منفی و شخصیتهای اصلی که نیازمند زمان و گسترش بیشتری هستند برمیدارند. در کنار این، شخصیتهایی که برای آنها تعریف شده از شخصیتهایی که قبل از آن خود سینگر در X-Men و X2 نشان داده بسیار متفاوت هستند؛ تا جایی که تصور تحول آنها به سمتی که به آن شخصیتها برسند غیرممکن بنظر میرسد، نکتهای که متیو وان بشدت مورد توجه قرار داد اما سینگر هنگام ساخت X-Men: Apocalypse به آن بیتوجهی کرد.
شخصیتهای بسیار ضعیفی که سینگر خلق کرده بود، در کنار آپوکالیپس[۱۴] که به تازگی معرفی شده اما زمان کافی برای گسترش به او داده نشده، باعث شدهاند که قسمت سوم سهگانه دوم نیز مانند قسمت سوم سهگانه اول بسیار ضعیفتر از پیشینیان خود ظاهر شود. اما مانند X-Men: The Last Stand میتوان نکات مثبتی در این ویدئو مشاهده کرد. بازی مایکل فاسبندر بسیار شبیهتر به بازی ایان مککلن در نقش مگنتو شده که باعث میشود بتوان او را به قدرت مگنتوی X-Men مشاهده کرد، صحنههای کوچک در میانه ویدئو از خلاقیت بالایی برخوردار هستند و انتخاب موسیقی بسیار خوبی برای صحنههای متفاوت انجام شده. با اینحال نکات مثبت ویدئو به هیچوجه در حدی نیستند که شخصیتهای ضعیف و بازی بسیار ضعیف جنیفر لاورنس و سوفی ترنر را بپوشانند.
سهگانه دوم، بیشتر به یک سری کمیکبوکی استاندارد نزدیک است. داستانها بیشتر به کمیک وفادارند، فضای ویدئوها از تاریخ سینما فاصله گرفته و بیشتر به سمت کمیکهای منبع رفته و بیشتر بر روی خلق صحنههای جذاب به جای شخصیتهای جذاب تمرکز شده؛ بنابراین یکی از سریهایی که نقطه عطفی در سینمای کمیکبوکی بود، بعد از گذشت چند سال قربانی تمامی کلیشههایی شد که سعی داشت از آن فرار کند. هر سه ویدئو سهگانه دوم ویدئوهای خوشساخت و تا حد زیادی بیادماندنی هستند، اما از هرگونه نکتهی خاص که باعث شود آنها از هزاران ویدئو کمیکبوکی دیگر متمایز شوند عاری هستند.
ایکسمن یا مردانی که به گذشته خیره میشوند! (بخش دوم)